مجالی برای خشک شدن رخت های دلتنگی!
سال نو را بدون او آغاز کردیم و دیروز دوستان دور هم جمع شده بودیم و از او خاطراتی را به زبان می آوردیم.
هر کسی خاطره ای از او می گفت و من این خاطره را بر زبان آوردم.
روزهای آخر عمرش پیامکی برایم فرستاده بود:
این روزها آب و هوای دلم آنقدر بارانی است که رخت های دلتنگیم را فرصتی برای خشک شدن نیست...