بیهوده بودن چرا؟
در لحظات خاموش زندگی صدایی مهیب سکوتت را می شکند و در اعماق اندیشه ات رهروانی قرار می گیرند که خط و مشی آنها خوشایند تو ست.
گرفتاری اما در این اندیشه سراسر شور و نشاط سیر می کنی و امید آن داری که اینها که شاهدش هستی خواب نباشد اما ناگهان صدای دلخراش دیگری ترا به خود می خواند و هرآنچه در گرفتاریهایت مفهوم می یابند را یادآوری می کنند.
چه باید کرد باید بیهوده زیست؟
جدال برای بدست آوردن بهترین ها تقدیر ماست و دست نیافتن به هرآنچه خوبی ها را دربرمی گیرد تقصیر ما!
باید وارد جدالی هر چند نابرابر با زندگی شویم و نیکی ها را جستجو کنیم که تا شاید بیابیم.
ما بهشت را در همینجا خواهیم ساخت و به امید بهشت پس از مرگ، جهنم را تحمل نخواهیم کرد.
چه اشکالی دارد که قبل و پس از مرگ اهل بهشت باشیم؟
جهنم از آن کسانی است که می خواهند زندگی مردم را جهنمی کنند.
آری نباید بیهوده بود.