سزایمان این بود؟
در اندیشه وصال تو بودم که ناگهان جرقه ای مهیب در ادراکم رخ داد و مرا با تازیانه های ذهنی مجروح ساخت.
درمانگری نیافتم و از همان زمان در اندیشه بهبودی زخم هایم زندگی را بهترین سرگرمی خود ساختم.
شاید روزی برسد و ترا در اعماق وجودم بیابم.
باید به معمار هستی گفت: دستمریزاد و از او پرسید:
آیا سزایمان این بود؟