رودی یا مرداب؟
دیروز تو را دیدم که با عصبانیت به دوست مشترک ما ناسزا می گفتی و از او گلایه و شکایت فراوان داشتی.
به تو گفتم:
آرام باش
گفتی:
حالم را نمی دانی وگرنه به من حق می دادی و هیچگاه از من نمی خواستی که در مقابل رفتار دوست مشترکمان آرام باشم.
گفتم:
روزی از جایی می گذشتم و توجه من به گفتگوی بین رود و مرداب جلب شد:
مرداب:
چه کردی که زلالی؟
رود:
گذشتم