خدایا اینها را ببخش. زیرا نمی دانند که چه می کنند!

خدایا اینها را ببخش. زیرا نمی دانند که چه می کنند!

گفتی:

چرا در مقابل بداخلاقی های دوستان صبر و سکوت پیشه می کنی.

گفتم:

واقعا می خواهی بدانی؟

گفتی:

آری می خواهم بدانم.

گفتم:

در آن هنگام که حضرت عیسی به صلیب کشیده شده بود و خون از قسمتهای مجروح بدنش به زمین می چکید،خاخام های یهودی دیدند که عیسی روح الله در حال زمزمه است و از دور لبهایش را که به آرامی می جنبید دیدند که گویی چیزی می گوید.

از آنجایی که خاخام های یهودی بواقع می دانستند که حضرت عیسی پیامبر خداست ترسیدند و با خود گفتند او دارد ما را نفرین می کند کاش می دانستیم که جنس نفرینش چیست تا در مقابل بلایی که می خواهد بر ما نازل شود دفاعی از خود نشان دهیم و آماده برخورد با واقعه ای که بر اثر نفرین می خواهد بر سر ما بیاید باشیم.

یکی از آنها گفت:

من می روم بالا و از نزدیک به نفرین های او گوش می دهم و به بقیه می گویم.

آن شخص نردبانی را بر پایه صلیب گذاشت و از آن بالا رفت و به نزدیکی سر حضرت عیسی رسید.

بعد از آنکه اندکی به زمزمه های او گوش داد، هراسان و وحشت زده از بالای نردبان به پایین صلیب سقوط کرد.

از او پرسیدند:

مگر عیسی زیر لب چه نفرین سختی را بر زبان می راند که اینگونه ترسیدی و به پایین سقوط کردی؟

گفت:

خدا به داد همه ما برسد.

گفتند:

چرا؟ مگر چه شده است؟

گفت:

او اصلا نفرین نمی کرد.

گفتند:

پس چه می گفت؟

گفت:

عیسی می گفت:

خدایا اینها را ببخش. زیرا نمی دانند که چه می کنند!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد