سنگ، کودک و گنجشک
گفتی:
کودک سنگی را بسوی گنجشک رها کرد
گفتم: خب
گفتی:
سنگ در شگفت که سر گنجشک بشکند یا دل کودک...
گفتم:
داشتی می گفتی
گفتی:
هیچ مفهومی برایت نداشت؟
گفتم:
چرا داشت اما نگفتی بالآخره سرگنجشک را شکست یا دل کودک را؟
گفتی:
گاهی ما انسانها به سویی پرتاب می شویم که شرایط آن سنگ را پیدا می کنیم
گفتم:
و بر سر دوراهی می ماند که چه کند