جای شما خودیها واقعا خالی بود

 

جای شما خودیها واقعا خالی بود

امروز روز خوبی بود، حتما دوست دارید بدونید که چرا؟ 

یکی از دوستان مخترع پس از ۲۱ ماه تحقیق و پژوهش به نتیجه ای که می خواست رسید. 

ساعت ۵ صبح به من زنگ زد و با داد و فریاد می گفت : 

دیدی گفتم بالاخره بهش می رسم. 

اولش فکر کردم اتفاقی افتاده و می خواد خبر بدی به من بده چون خواب آلود بودم ولی بعد که کمی بیشتر دقت کردم از خوشحالی خوابم پرید. 

تقریبا همه زندگیش تحت الشعاع این پروژه قرار گرفته بود و زن و بچه هاش هم دیگه کم کم داشتن از کوره در می رفتند، چون تمام رفت و آمد های خانوادگیشون بدون پدر خانواده صورت می گرفت. 

خلاصه از شما چه پنهون من هم از رختخواب بیرون اومدم و با شتاب به خونه این دوست مخترع رفتم تا از نزدیک شاهد نتایج کار پژوهشی و اختراعش باشم. 

خیلی خوش گذشت. بچه هاش و همسرش هم خیلی خوشحال بودند و دائم می گفتند ما رو ببخش اگه تو این مدت نتونستیم آنطور که باید بهت خدمت کنیم. 

نا گفته نمونه که دوست ما هم حسابی لوس شده بود و آمپر نازش بالا رفته بود.البته ارزشش رو هم داشت چون این اختراع می تونه کشورمونو در جهان مطرح کنه. 

جای شما خودیها واقعا خالی بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد