چیزی که عوض دارد گله ندارد!

 

چیزی که عوض دارد گله ندارد!

============================

دیشب از من پرسیدی معنای حرفت چه بود؟ 

گفتم: توجه، دقت و حرکت. 

گفتی: عادت داری مبهم حرف بزنی؟ 

گفتم: تو عادت کرده ای که مبهم بشنوی؟ 

گفتی: لجبازی را خوب بلدی. 

گفتم: لجبازی؟ شنیده ای که می گویند قند پارسی؟ 

گفتی: اینها را که دیگر می دانم. 

گفتم: ایرانیان در گذشته کوتاه و گزیده سخن می گفتند و در مقابل عادت داشتند کوتاه و گزیده هم بشنوند؛ اما حالا بر عکس شده و دیگر از آن قند پارسی هم خبری نیست حتی اشعار ما هم که باید در اختصار مفاهیم را انتقال دهند چنین نمی سرایند. می دانی که شعرا را می گویم. 

گفتی: بجای اینهمه حرف زدن می گفتی منظورت از بیان این مطالب چه بود. 

گفتم: چیزی را که از آن گذشتیم دیگر گذشتیم و به عبارت بعضی ها دیگر رفت و باز نمی گردد. 

گفتی: ادای مرا در می آوری؟ 

گفتم: مگر تو اینگونه سخن می گویی؟ 

گفتی: آری تو در واقع ادای مرا در آوردی. 

گفتم: شنیده ای که می گویند چیزی که عوض دارد گله ندارد. 

و تو لبخند زنان به سمت کتابی رفتی که چند وقتی است مشغول خواندن آن هستی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد