دلتنگی؛ کاری بجا یا نابجا؟!

 

دلتنگی؛ کاری بجا یا نابجا؟!

گفتم:

دلم برایت خیلی تنگ شده

گفت:

ولی من دلم تنگ نمی شه

به یاد نوشته ای افتادم که در گذشته خوانده بودم:

وقتی کسی به تو می گوید دوستت دارم یعنی مرا دوست داشته باش

از درون خود نجوایی شنیدم:

نکند او فکر کرده که اگر من می گویم دلم برایت تنگ شده منظورم این است که او نیز بگوید دلم برایت تنگ شده و یا انتظار داشته باشم که دل او نیز برایم تنگ شود.

 دل تنگی برای انسان معانی متعدد و مختلفی دارد و ریشه های آن بسیار است.

گاهی عادت باعث دلتنگی می شود.

گاهی هم وابستگی محتوایی و آگاهی شخص دلتنگ نسبت به ارزشمند بودن موضوع دلتنگی.

از خدا خواستم که هیچگاه کسی دلش برایم تنگ نشود.

و چقدر خوشحال شدم وقتی او گفت دلم تنگ نمی شه!

چون رنج دلتنگی را چشیده ام و می دانم که چقدر ناخوشایند است.

و هرگز دوست ندارم کسی به خاطر من ناخوش باشد.

نمی خواهم چو اقیانوس باشم

که بر هر ساحلی پابوس باشم

دلم می خواهد از بهر غریقی

به شب سوسوی یک فانوس باشم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد