دوستی با تو چه لذت بخش است

دوستی با تو، چه لذت بخش است

امروز برای شرکت در مراسم رونمایی، نقد و بررسی کتاب شعر یکی از دوستان به فرهنگسرایی در شمال شهر رفتیم. 

در هنگام ورود احساس عجیبی به من دست داد. 

شعرای جوان و پیشکسوتان شعر و ادب در آنجا محفل گرمی بوجود آورده بودند. 

هر یک با شور و حالی با شکوه برای خواندن یکی از اشعارشان به پشت تریبون می رفتند. 

بالاخره مراسم شعر خوانی و سخنرانی ادبی پایان یافت و فرصت دیدار دوستی که چند سالی بود او را ندیده بودم فرا رسید. 

کمی عجیب است که دو دوست در یک شهر زندگی کنند اما چند سالی همدیگر را نبینند. 

وقتی همدیگر را در آغوش هم گرفتیم به اتفاق هم گفتیم: 

خیلی وقته که همدیگرو ندیدیم. 

شکایت مشترک از هم برای طولانی شدن دیدار خیلی برایم جالب بود. 

چون هم من و هم او اشتیاق دیدار هم را داشتیم. 

از خود پرسیدم: 

دلیل طولانی شدن این دیدار چه بود؟ 

از درونم پاسخی نیامد و من ترجیح دادم تنها از خدا شاکر باشم که دوستم را پس از چند سال سروحال می بینم. 

باز خوانی جریان دوستی ما و چگونگی پدید آمدن فاصله ها هر چند دردی را دوا نخواهد کرد اما گمان می کنم کمی ما را به سرخط دوستی نزدیک تر سازد. 

آیا اینچنین نیست؟ 

شما نظری ندارید؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد